خسته ام. خسته از سرماخوردگی و بدن درد. خسته از این شهر و آدمهاش. خسته از مسئولیت. خسته از این که حتی برای یک کار کوچک توی این شهر باید یه عالم انرژی بذارم. خسته از انجام کارهای اداری که یک خارجی باید انجام بده و مرتب لعنت می کنم شرایطی رو که ما رو مجبور کرد وطن خودمونو بذاریم و بیایم. برای آینده ی فرزندمون؟ برای امنیت؟
کشور به اون زیبایی با مردم دلنشین چقدر می تونست عالی باشه. آخه چرا باید این بلاها سر کشور ما بیاد. چرا؟ چرا؟ چرا؟ هر ساعت یک خبر عجیب. هر روز یه واقعه ی منحصر به فرد. توی دنیا هیچ آبرویی نداریم. ما نمایندگان مملکتمون هستیم که توی کل دنیا پخش شدیم و فکر می کنن وظیفه داریم در مورد کارها و رفتار سران مملکتمون توضیح بدیم!
و متاسفانه نه راه پس داریم نه راه پیش.
کشور به اون زیبایی با مردم دلنشین چقدر می تونست عالی باشه. آخه چرا باید این بلاها سر کشور ما بیاد. چرا؟ چرا؟ چرا؟ هر ساعت یک خبر عجیب. هر روز یه واقعه ی منحصر به فرد. توی دنیا هیچ آبرویی نداریم. ما نمایندگان مملکتمون هستیم که توی کل دنیا پخش شدیم و فکر می کنن وظیفه داریم در مورد کارها و رفتار سران مملکتمون توضیح بدیم!
و متاسفانه نه راه پس داریم نه راه پیش.
No comments:
Post a Comment