نمی دونم به عنوان اولین پست سال جدید چی بنویسم که مناسب باشه؟
تحویل سال امسال هم مثل پارسال برام خیلی متفاوت بود. پارسال لحظه ی تحویل توی یک دیسکو بودم. اول شب تعداد ایرانیها قابل توجه بود و کاملا به چشم می یومدند. یکی دو ساعت بعد ایرانیها بین جمعیت غیر ایرانی گم شده بودند. دی جی ایرانی لحظه ی تحویل رو با شمارش معکوس اعلام کرد. یادمه که حتی تو اون فضای عجیب و متفاوت باز هم حسم مثل همیشه بود. یه حس هیجان و غم ته نشین شده همراه با ضربان قلب. انگار که تو اون لحظه ی به خصوص قراره یه اتفاق عجیب پیش بیاد که یه عالمه خوشی با خودش بیاره و تمام غمهای قبلی رو ببره. حسی که از زمان کودکی برام باقی مونده و خیلی دوستش دارم.
امسال توی دیسکو مشغول رقص نبودم ولی باز هم خیلی عجیب گذشت. کسانی مهمونم بودند که با بودنشون تاکید می کردند که فصل جدیدی تو زندگیم شروع شده.
سال رو با تعارف باقلوا و عیدی دادن شروع کردم و با تجربه ی حس بزرگتر بودن. احساس سخت و دلنشینی بود. زمان خیلی زود می گذره و خوب یا بد همه چی عوض می شه.
No comments:
Post a Comment